خطبه ۲۳۰ نهج البلاغه/ ترجمه بهشتی

۳۰ آذر ۱۴۰۴
 فَإِنَّ تَقْوَى اَللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ اَلطَّالِبُ وَ يَنْجُو اَلْهَارِبُ وَ تُنَالُ اَلرَّغَائِبُ 
همانا ترس از عقوبت خدا و پرهيزكارى، كليد هدايت و رستگارى و توشۀ روز رستاخيز است، و سبب آزاد شدن از بند هوسها و چيزهاى شهوت انگيز و رهائى از هر تباهى است، با تقوى حاجت درخواست كننده روا مى‌گردد، و گريزان از عذاب رهائى مى‌يابد، و بخشش‌هاى بسيار از خدا دريافت مى‌شود
فضل العمل فَاعْمَلُوا وَ اَلْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ اَلتَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ اَلدُّعَاءُ يُسْمَعُ وَ اَلْحَالُ هَادِئَةٌ وَ اَلْأَقْلاَمُ جَارِيَةٌ 
پس تا مى‌توانيد كار خير نمائيد، و در توبه را بزنيد، چه، كار خير چون توشه‌اى پسنديده از پيش مى‌رود، و توبه و نيايش شنيده و پذيرفته مى‌شود، حال كه در آرامش بسر مى‌بريد و قلم كردار نويسان به كار است
وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ اَلْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ 
به كردار پسنديده بكوشيد در برابر عمرى كه تغيير مى‌پذيرد، يا بيمارى و دردى كه باز دارد، و مرگ به طور ناگهانى دست رويتان بگذارد، زيرا مرگ لذّت و خوشى‌هاى شما را نابود ساخته خواهشهايتان را از بين مى‌برد، و انديشه‌هاتان را دور مى‌سازد، ديدار مرگ بر كسى مطلوب و دلپسند نيست
قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ 
مرگ همآورد و مبارزى است كه شكست ناپذير است، و كينه جوئى است كه بازخواست نمى‌شود، بزهكارى است كه اثرى از خود بر جاى نمى‌نهد، و تاوان بزهكاريهايش را هم هرگز نمى‌دهد. رشته‌هاى دامش را به پر و پايتان مى‌فكند، و با غائله‌هايش نهال عمرتان را مى‌شكند.و اندوه جانسوزش شما را از هر سو در بر مى‌گيرد، شما هدف خدنگ مرگبارش هستيد و قدرتش ميان شما وحشت‌آور است، دستش بر شما پى در پى مى‌رسد، و كم ممكن است ضرب شمشيرش از شما خطا برود
فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ اِحْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ وَ أَلِيمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ 
پس نزديك است تاريكى سايه‌هايش، شعله‌هاى دردهايش، تيرگيهاى بيهوشى‌هاى ناگواريهايش، و درد جان گرفتنش و تارى پوشاندنش و بدمزگى چشيدنش شما را دريابد
فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ وَ عَفَّى آثَارَكُمْ وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ وَ بَعَثَ وُرَّاثَكُمْ يَقْتَسِمُونَ تُرَاثَكُمْ بَيْنَ حَمِيمٍ خَاصٍّ لَمْ يَنْفَعْ وَ قَرِيبٍ مَحْزُونٍ لَمْ يَمْنَعْ وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ يَجْزَعْ 
و بناگاه بر شما خواهد رسيد، زبان گويايتان را خموش، و مشاورين‌تان را پراكنده، و آثار و نشانه‌هايتان را نابود خواهد ساخت، و ديارتان را بى‌يار و ساكن خواهد گردانيد، و بازماندگانتان بى‌درنگ مى‌آيند، و ميراثتان را ميان خود تقسيم مى‌نمايند، اين يكى از خويشانى است كه سودى برايتان ندارد، و آن ديگرى از نزديكان اندوهگينى است كه نتوانست شما را از مرگ دور نگه دارد، و سومى سبكسر شوخى است كه فرصت را غنيمت شمرده بناى شماتت را مى‌گذارد
فضل الجد فَعَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ وَ اَلاِجْتِهَادِ وَ اَلتَّأَهُّبِ وَ اَلاِسْتِعْدَادِ وَ اَلتَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ اَلزَّادِ 
حال كه چنين است پس بر شما باد سعى و كوشش به طاعت خدا و آماده بودن و توشه برداشتن براى سفر آخرت در جاى توشه گرفتن
وَ لاَ تَغُرَّنَّكُمُ اَلْحَيَاةُ اَلدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ اَلْأُمَمِ اَلْمَاضِيَةِ وَ اَلْقُرُونِ اَلْخَالِيَةِ اَلَّذِينَ اِحْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا 
و زندگى دنيا شما را فريب ندهد چنانكه پيشينيان شما را كه گذشتند و رفتند فريب داد، ايام نيكوئى را به بيهودگى و غفلت و سرمستى از ياد بردند و در اين راه جوانى را به خامى سپرى كردند، و طراوتش را به پژمردگى مبدل ساختند
وَ أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً لاَ يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ وَ لاَ يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ وَ لاَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ 
آنها خانه‌هاشان گور و ثروتشان ميراث باد آورده‌اى براى ديگران شد. هر كه بر سر گورشان آيد نمى‌شناسند، به كسى كه برايشان بگريد اهميت نمى‌دهند، و به كسى كه آنان را بخواند پاسخ نمى‌دهند
فَاحْذَرُوا اَلدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ لاَ يَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لاَ يَنْقَضِي عَنَاؤُهَا وَ لاَ يَرْكُدُ بَلاَؤُهَا 
پس، تا مى‌توانيد از اين دنيا بپرهيزيد، و به دامانش نياويزيد، زيرا نيرنگباز و افسونگر و فريبنده است، و دهنده و بازگيرنده است، و پوششگرى است كه به زودى حجابش را از شما برمى‌گيرد. آسايش آن جاودانى نبوده و رنج و حرمانش دوامى ندارد، و آلام و بلاهايش دمى خاموش نگردد
و منها في صفة الزهاد كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ اَلدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ 
در وصف پارسايان نيكان و پارسايان گروهى هستند از مردم اين جهان كه گوئى از اهل آن نيستند، و با اين كه در آن زندگى مى‌كنند گوئى در آن نمى‌باشند، در دنيا كردارشان به خاطر چيزى است كه در حقيقت مى‌نگرند، و پيوسته به پرهيز از عذابى كه از آن مى‌ترسند شتاب مى‌نمايند
تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ اَلْآخِرَةِ وَ يَرَوْنَ أَهْلَ اَلدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِمْ 
بدنهاشان ميان اهل آخرت در گردش است، اهل دنيا را مى‌بينند كه به مرگ جسدشان اهميّت مى‌دهند و گرامى مى‌دارند، و ايشان به مرگ دل‌هاى زندۀ خويش بيشتر اهميّت مى‌دهند و بزرگ مى‌شمارند

ترجمه های خطبه ۷۶ نهج البلاغه

ترجمه های خطبه ۲۳۰ نهج البلاغه