خطبه ۱۱۳ نهج البلاغه: ترجمه دین پرور

۳۱ تیر ۱۴۰۴
و من خطبة له عليه‌السلام في ذم الدنيا 
 خطبه پارسايان و دنيا
وَ أُحَذِّرُكُمُ اَلدُّنْيَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ 
شمايان را از دنيا ترسانم و هشدار دهم كه «مسافر خانه» اى است هنوز نيامده بايد رفتن
وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ 
نه «خانه» اى است براى ماندن
قَدْ تَزَيَّنَتْ بِغُرُورِهَا 
به فريباييهايى خود را بيارايد
وَ غَرَّتْ بِزِينَتِهَا 
و به آرايشهايش بفريبد
دَارُهَا هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا 
سرايى در پيشگاه آفريدگار پست و بى‌مقدار
فَخَلَطَ حَلاَلَهَا بِحَرَامِهَا 
از اين روست كه حلال و حرام
وَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا 
خير و شر
وَ حَيَاتَهَا بِمَوْتِهَا 
زندگى و مرگ
وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا 
شيرينى و تلخى آن درهم آميزد
لَمْ يُصْفِهَا اَللَّهُ تَعَالَى لِأَوْلِيَائِهِ 
خداوند دنيا را در شأن دوستانش ندانست و به آنان اختصاص نداد
وَ لَمْ يَضِنَّ بِهَا عَلَى أَعْدَائِهِ 
و از دشمنانش باز نگرفت و چراگاهشان ساخت
خَيْرُهَا زَهِيدٌ 
خوبيهايش اندك و دور رس
وَ شَرُّهَا عَتِيدٌ 
بديهايش آماده و زودرس
وَ جَمْعُهَا يَنْفَدُ 
ثروتهاى گرد آمده‌اش تمام شود
وَ مُلْكُهَا يُسْلَبُ 
و حكومت و سلطنتش از بين رود
وَ عَامِرُهَا يَخْرَبُ 
و آبادانيش ويران شود
فَمَا خَيْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ اَلْبِنَاءِ 
پس دنيا بهترين سرا نيست زيرا ساختمانش رو به ويرانى
وَ عُمُرٍ يَفْنَى فِيهَا فَنَاءَ اَلزَّادِ 
عمرش چون توشه‌اش پايان يافتنى
وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ اِنْقِطَاعَ اَلسَّيْرِ 
و زمانش چون عمر سفر سپرى شدنى است
اِجْعَلُوا مَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِكُمْ 
آنچه را خداوند بر شما واجب گردانيده است بر خود واجب شماريد
وَ اِسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ مَا سَأَلَكُمْ 
و از خدا خواهيد در بارۀ آنچه از شما خواسته است حقّ او را پاس داريد
وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ اَلْمَوْتِ آذَانَكُمْ قَبْلَ أَنْ يُدْعَى بِكُمْ 
و دعوت مرگ را پيش از آنكه شما را بخوانَد به گوش جانتان رسانيد
إِنَّ اَلزَّاهِدِينَ فِي اَلدُّنْيَا تَبْكِي قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِكُوا 
بى‌شك پارسايان در دنيا دلهاشان مى‌گريد گرچه لبخند زنند
وَ يَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا 
و اندوهشان شديد است گرچه شادمانى كنند
وَ يَكْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ إِنِ اِغْتَبَطُوا بِمَا رُزِقُوا 
و نفْس خود را بسيار دشمن دارند گرچه ديگران به نعمتهاى او غبطه برند و آن را آرزو كنند
قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبِكُمْ ذِكْرُ اَلْآجَالِ 
ياد مرگ از دلهاتان رفته
وَ حَضَرَتْكُمْ كَوَاذِبُ اَلْآمَالِ 
و آرزوهاى دروغين بر شما چيره گشته
فَصَارَتِ اَلدُّنْيَا أَمْلَكَ بِكُمْ مِنَ اَلْآخِرَةِ 
و در نتيجه دنيا در ديدگاهتان ارزنده‌تر از آخرت شده
وَ اَلْعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بِكُمْ مِنَ اَلْآجِلَةِ 
و «زودگذر» بيشتر از «ماندگار» شما را جذب كرده
وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِينِ اَللَّهِ 
جز اين نيست كه شمايان در دين برادريد
مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلاَّ خُبْثُ اَلسَّرَائِرِ وَ سُوءُ اَلضَّمَائِرِ 
و جدايى ميانتان جز از پليدىِ نيّت و بدىِ اخلاق و زشتىِ باطن نيست
فَلاَ تَوَازَرُونَ وَ لاَ تَنَاصَحُونَ 
چرا به يكديگر كمك نكنيد و پند ندهيد
وَ لاَ تَبَاذَلُونَ وَ لاَ تَوَادُّونَ 
و بذل و بخشش نكنيد و با هم دوستى ننماييد
مَا بَالُكُمْ تَفْرَحُونَ بِالْيَسِيرِ مِنَ اَلدُّنْيَا تُدْرِكُونَهُ 
چرا چنين شده‌ايد كه به اندك چيزى از دنيا شادمان شويد
وَ لاَ يَحْزُنُكُمُ اَلْكَثِيرُ مِنَ اَلْآخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ 
امّا سرمايه‌هاى بزرگ آخرت را از كف دهيد و غمگين نشويد
وَ يُقْلِقُكُمُ اَلْيَسِيرُ مِنَ اَلدُّنْيَا يَفُوتُكُمْ 
آرى، اندكى از دنيا را كه از دست دهيد چنان شما را ناراحت و پريشان سازد
حَتَّى يَتَبَيَّنَ ذَلِكَ فِي وُجُوهِكُمْ 
كه كاملاً در سيمايتان ديده شود
وَ قِلَّةِ صَبْرِكُمْ عَمَّا زُوِيَ مِنْهَا عَنْكُمْ 
و بى‌تابيتان از آنچه شما را وانهاده به چشم خورَد
كَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِكُمْ 
گويى اين دنيا خانۀ اصلى شما
وَ كَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَيْكُمْ 
و ابزار و وسايل آن هميشه براى شماست
وَ مَا يَمْنَعُ أَحَدَكُمْ أَنْ يَسْتَقْبِلَ أَخَاهُ بِمَا يَخَافُ مِنْ عَيْبِهِ إِلاَّ مَخَافَةُ أَنْ يَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ 
آيا مى‌دانيد چرا شمايان نهى از منكر نمى‌كنيد و برادرتان را از عيبى كه دارد باز نمى‌داريد؟ براى اينكه خود گرفتار همان عيبيد و مى‌ترسيد كه شما را از آن باز دارند
قَدْ تَصَافَيْتُمْ عَلَى رَفْضِ اَلْآجِلِ وَ حُبِّ اَلْعَاجِلِ 
براستى شما بر ترك آخرت - كه ماندگار است - و دوستى دنيا - كه زودگذر است
وَ صَارَ دِينُ أَحَدِكُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ 
با يكديگر رفاقت و صميميّت كنيد، و دينتان تنها بر سر زبانهاتان است
صَنِيعَ مَنْ قَدْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ 
مثل آن كس كه كارش را به پايان برده
وَ أَحْرَزَ رِضَى سَيِّدِهِ 
و رضايت مولايش را به دست آورده است