خطبه 103 نهج البلاغه
۰۷ فروردین ۱۳۹۹في التزهيد في الدنيا:
أَيُّهَا النَّاسُ انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا الصَّادِفِينَ عَنْهَا، فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الآْمِنَ، لَا يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ وَ لَا يُدْرَى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرَ. سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ الرِّجَالِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ، فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا. رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ، فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يَكُنْ وَ كَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ عَمَّا قَلِيلٍ لَمْ يَزَلْ، وَ كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ وَ كُلُّ آتٍ قَرِيبٌ دَانٍ.
1. روش برخورد با دنيا:
اى مردم به دنيا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگريد. به خدا سوگند، دنيا به زودى ساكنان خود را از ميان مى برد و رفاه زدگان ايمن را به درد مى آورد.
آنچه از دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمى گردد، و آينده به روشنى معلوم نيست تا در انتظارش باشند، شادى و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته، و توانايى انسان به ضعف و سستى مى گرايد.
زيبايى ها و شگفتى هاى دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهى دوام ندارد.
خدا بيامرزد كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد، و آگاهى يابد، و بينا شود.
پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزى نمانده، و آنچه از آخرت است جاويدان خواهد ماند، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد، و هر چه انتظارش را مى كشيديد خواهد آمد، و آنچه آمدنى است نزديك باشد.
صفة العالِم:
الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَهُ، وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ، جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ سَائِراً بِغَيْرِ دَلِيلٍ، إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ، كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِيهِ سَاقِطٌ عَنْهُ.
2. ارزش عالم و بى ارزشى جاهل:
دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش نداند.
دشمن روى ترين افراد نزد خدا كسى است كه خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود.
اگر به محصولات دنيا دعوت شود تا مرز جان تلاش كند، اما چون به آخرت و نعمتهاى گوناگونش دعوت شود، سستى ورزد، گويا آنچه براى آن كار مى كند بر او واجب و آنچه نسبت به آن كوتاهى و تنبلى مى كند، از او نخواسته اند.
آخرُ الزمان:
وَ ذَلِكَ زَمَانٌ لَا يَنْجُو فِيهِ إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ، أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ السُّرَى، لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ وَ لَا الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ، أُولَئِكَ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ وَ يَكْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ. أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيهِ. أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ يَجُورَ عَلَيْكُمْ وَ لَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ».
3. سخنى از آينده:
و اين روزگارى است كه جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهايى نيابد: در ميان مردم است او را نشناسند، و در ميان جمعيّت كه نباشد كسى سراغ او را نگيرد، آنها چراغ هاى هدايت، و نشانه هاى رستگارى اند، نه فتنه انگيزند و اهل فساد، و نه سخنان ديگران و زشتى اين و آن را به مردم رسانند، خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز كرده و سختى عذاب خويش را از آنان گرفته است.
اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ريخته مى شود.
اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد، كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: (در جريان نوح، نشانه هايى است و ما مردم را مى آزماييم.)
[قال السيد الشريف الرضي: أما قوله (علیه السلام) «كل مؤمن نومة» فإنما أراد به الخامل الذكر القليل الشر، و المساييح جمع مسياح و هو الذي يسيح بين الناس بالفساد و النمائم، و المذاييع جمع مذياع و هو الذي إذا سمع لغيره بفاحشة أذاعها و نوه بها، و البذر جمع بذور و هو الذي يكثر سفهه و يلغو منطقه].سید رضی می گوید: (كلام امام عليه السّلام كه فرمود: «كلّ مؤمن نومة» يعنى كسى كه گمنام و شرّ او اندك است و «المساييح» جمع «مسياح» كسى است كه ميان مردم فساد كرده و سخن چين است، و «مذاييع» جمع «مذياع» كسى است كه چون بدى كسى را شنيد در ميان مردم رواج مى دهد، و «بذر» جمع «بذور» كسى است كه بسيار نادان است و سخن بيهوده گويد).