خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه/ ترجمه دین پرور

۲۸ آبان ۱۴۰۴
و من خطبة له عليه‌السلام في ذم الدنيا
دنيا را بشناسيد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُحَذِّرُكُمُ اَلدُّنْيَا
امّا بعد، پس شمايان را از دنيا بيم دهم و از آن به پرهيز آرم
فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ
زيرا دنيا در كام، شيرين و در ديدگان سبزين است
حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ
و به خواهشها و هوسها در پيچيده
وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ
و با خوشيهاى زودگذر جلوه كرده
وَ رَاقَتْ بِالْقَلِيلِ
و اندك زيباييهاى آن چشم را گرفته و دل را برده
وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ
و آرزوهاى بى‌بنياد چهره نموده
وَ تَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ
و به فريب، آرايش گرفته
لاَ تَدُومُ حَبْرَتُهَا
شادمانى آن دوام نيابد
وَ لاَ تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا
و از درد و رنج آن امنيّت نباشد
غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ
بسيار فريب دهنده، آزار رساننده
حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ
دگرگون شونده، رو به زوال و نابودى
نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ
فانى و از ميان رفتنى
أَكَّالَةٌ غَوَّالَةٌ
بسيار خورنده و هلاك كننده است
لاَ تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا وَ اَلرِّضَاءِ بِهَا
آنگاه كه دنياپرستان به خواستهاشان دست يابند
أَنْ تَكُونَ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ
درست همان است كه خداى فرموده
كَمٰاءٍ أَنْزَلْنٰاهُ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبٰاتُ اَلْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً
«چون باران است كه از آسمان فرو فرستاديم، پس روييدنيهاى زمين بدان رويند امّا بزودى «كاه» شوند
تَذْرُوهُ اَلرِّيٰاحُ
و بادها آنها را بپراكنند
وَ كٰانَ اَللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً
و خداوند بر هر چيز تواناست
لَمْ يَكُنِ اِمْرُؤٌ مِنْهَا فِي حَبْرَةٍ إِلاَّ أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً
هيچ كس از شاخسار دنيا سرورى نچيد مگر كه پس از آن اشكى از چشمش چكيد
وَ لَمْ يَلْقَ فِي سَرَّائِهَا بَطْناً
و هرگز دنيا به كسى روى نياورد و لبخند نزد
إِلاَّ مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً
مگر آنكه پس از چندى چهره درهم نمود و پشت كرد
وَ لَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيمَةُ رَخَاءٍ
و هرگز باران آرام و پر نعمت دنيا بر كسى نباريد
إِلاَّ هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلاَءٍ
مگر آنكه رگبار پربلا پس از آن فرو باريد
وَ حَرِيٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِيَ لَهُ مُتَنَكِّرَةً
آرى، رسم دنيا چنين است كه اگر با كسى صبح دست يارى دهد شبانگاه با او دشمنى ورزد
وَ إِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اِعْذَوْذَبَ وَ اِحْلَوْلَى أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَى
و اگر درى از شيرينى و گوارايى گشايد درِ ديگرى از تلخى و بيمارى هم باز كند
لاَ يَنَالُ اِمْرُؤٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً
نعمت و رفاه دنيا به كسى نرسد
إِلاَّ أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِهَا تَعَباً
مگر آنكه سختى‌ها و رنجهاى آن نيز بدو رسد
وَ لاَ يُمْسِي مِنْهَا فِي جَنَاحِ أَمْنٍ
و شب را در مهد امنيّت نخسبد
إِلاَّ أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ خَوْفٍ
مگر آنكه روزش خيمۀ خوف بر زند
غَرَّارَةٌ غُرُورٌ مَا فِيهَا
آرى، دنيا بسيار فريباست
فَانِيَةٌ فَانٍ مَنْ عَلَيْهَا
آنچه در آن است مى‌فريبد و هر كه را در آن است به دست فنا مى‌سپرد
لاَ خَيْرَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَزْوَادِهَا إِلاَّ اَلتَّقْوَى
در توشه‌هاى دنيا خيرى نيست مگر در پارسايى
مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اِسْتَكْثَرَ مِمَّا يُؤْمِنُهُ
آن كه به اندك آن بسنده كند از امنيّت بيشترى بهره برَد
وَ مَنِ اِسْتَكْثَرَ مِنْهَا اِسْتَكْثَرَ مِمَّا يُوبِقُهُ
و آن كه افزون‌طلبى كند در راه هلاكت خود تندتر قدم بردارد
وَ زَالَ عَمَّا قَلِيلٍ عَنْهُ
و بزودى هم از او ستانده شود
كَمْ مِنْ وَاثِقٍ بِهَا قَدْ فَجَعَتْهُ
چه بسيار از اعتماد كنندگان به دنيا كه ناگهان آنها را به درياى غم و رنج درغلتانَد
وَ ذِي طُمَأْنِينَةٍ إِلَيْهَا قَدْ صَرَعَتْهُ
و اطمينان كنندگانى كه به خاكشان در اندازد
وَ ذِي أُبَّهَةٍ قَدْ جَعَلَتْهُ حَقِيراً
و عظمت دارانى كه حقيرشان سازد
وَ ذِي نَخْوَةٍ قَدْ رَدَّتْهُ ذَلِيلاً
و متكبّرانى كه به ذلّتشان نشانَد. سلطنت
سُلْطَانُهَا دُوَّلٌ
و قدرت آن نوبتى و ناپايدار
وَ عَيْشُهَا رَنِقٌ
و خوشى و زندگى آن ناگوار
وَ عَذْبُهَا أُجَاجٌ
آب گوارايش شورابه
وَ حُلْوُهَا صَبِرٌ
و شيرينى‌اش تلخه
وَ غِذَاؤُهَا سِمَامٌ
غذاى آن كشنده
وَ أَسْبَابُهَا رِمَامٌ
و اسباب و ابزار آن نامطمئن و فرسوده
حَيُّهَا بِعَرَضِ مَوْتٍ
زندۀ آن در معرض مرگ و نابودى
وَ صَحِيحُهَا بِعَرَضِ سُقْمٍ
و سالم آن در خطر بيمارى
مُلْكُهَا مَسْلُوبٌ
رياست و فرمانروايىِ آن از دست شدنى
وَ عَزِيزُهَا مَغْلُوبٌ
و ارجمند آن از كرسى عزّت به زير آمدنى
وَ مَوْفُورُهَا مَنْكُوبٌ
و برخوردار آن به نكبت دچار شدنى
وَ جَارُهَا مَحْرُوبٌ
و پناه‌برنده و خواهان ماندن در آن غارت شدنى
أَ لَسْتُمْ فِي مَسَاكِنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً
آيا شمايان در خانه‌هاى پيشينيانتان مسكن نگزيده‌ايد كه عمرهايى درازتر
وَ أَبْقَى آثَاراً
و آثارى ماندگارتر
وَ أَبْعَدَ آمَالاً
و آمال و آرزوهايى دورتر
وَ أَعَدَّ عَدِيداً
وَ أَكْثَفَ جُنُوداً
و لشكريانى انبوه‌تر داشتند
تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيَا أَيَّ تَعَبُّدٍ
بندۀ دنيا شدند و چه سخت بدان دل بستند
وَ آثَرُوهَا أَيَّ إِيْثَارٍ
و آن را برگزيدند و چه سنگين بدان پاى فشردند
ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِغَيْرِ زَادٍ مُبَلِّغٍ
و آنگاه با دست خالى و پاى پياده از آن كوچيدند
وَ لاَ ظَهْرٍ قَاطِعٍ
فَهَلْ بَلَغَكُمْ أَنَّ اَلدُّنْيَا سَخَتْ لَهُمْ نَفْساً بِفِدْيَةٍ
آيا هيچ شنيده‌ايد كه دنيا دستبازى كرده و كسى را به جاى ايشان «سربها» داده
أَوْ أَعَانَتْهُمْ بِمَعُونَةٍ
يا به او كمكى كرده
أَوْ أَحْسَنَتْ لَهُمْ صُحْبَةً
يا با او همراهى و همدمى نشان داده باشد؟ نه
بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَادِحِ
بلكه سختى‌ها و مشكلات بر آنان هجوم آورده
وَ أَوْهَقَتْهُمْ بِالْقَوَارِعِ
و ريشۀ زندگيشان را خورده
وَ ضَعْضَعَتْهُمْ بِالنَّوَائِبِ
و محنتها و مصيبتها آنان را به زانو در آورده
وَ عَفَّرَتْهُمْ لِلْمَنَاخِرِ
و حوادث آنان را خوار كرده و به خاك افكنده
وَ وَطِئَتْهُمْ بِالْمَنَاسِمِ
و پايمالشان كرده
وَ أَعَانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ اَلْمَنُونِ
و گردش روزگار عليه آنان اقدام نموده است
فَقَدْ رَأَيْتُمْ تَنَكُّرَهَا لِمَنْ دَانَ لَهَا
براستى ديديد دنياپرستانى كه خود را جاودانه مى‌انگاشتند
وَ آثَرَهَا وَ أَخْلَدَ إِلَيْهَا
آنگاه كه براى هميشه از آن كوچ مى‌كردند
حِينَ ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ اَلْأَبَدِ
چگونه دنيا بدانان پشت كرده و از آنان روى گردانده بود
وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلاَّ اَلسَّغَبَ
آيا دنيا جز گرسنگى و بى‌برگى به آنان ساز و برگى داده است
أَوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلاَّ اَلضَّنْكَ
يا جز تنگ‌جاى گور به ايشان خانه‌اى بخشيده است
أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلاَّ اَلظُّلْمَةَ
يا جز تاريكى نورى بديشان تابانده است
أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلاَّ اَلنَّدَامَةَ
يا جز پشيمانى چيزى بدرقۀ راهشان كرده است
أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ إِلَيْهَا تَطْمَئِنُّونَ
آيا چنين دنيايى را برمى‌گزينيد و بدان آرام مى‌گيريد
أَمْ عَلَيْهَا تَحْرِصُونَ
و به آن دل مى‌بنديد و طمع مى‌ورزيد
فَبِئْسَتِ اَلدَّارُ لِمَنْ لَمْ يَتَّهِمْهَا
پس چه بد سرايى است براى آن كس كه بدان بد گمان نباشد
وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا عَلَى وَجَلٍ مِنْهَا
و همواره از آن حذر نكند
فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
سرانجام عبرت آموز گذشتگان بدانيد - و مى‌دانيد
بِأَنَّكُمْ تَارِكُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا
كه شمايان بى‌ترديد آن را واگذاريد و از آن كوچ كنيد
وَ اِتَّعِظُوا فِيهَا بِالَّذِينَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّٰا قُوَّةً
و از آنان كه بر قدرت خود باليدند و مغرورانه گفتند: «چه كسى از ما توانمندتر است
حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلاَ يُدْعَوْنَ رُكْبَاناً
پند گيريد كه سرانجام آنان را به گورهاشان بردند امّا نه با اختيار
وَ أُنْزِلُوا اَلْأَجْدَاثَ
و در لحدها جايشان دادند
فَلاَ يُدْعَوْنَ ضِيفَاناً
امّا نه با پذيرايى و احترام
وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ اَلصَّفِيحِ أَجْنَانٌ
براى آنها در زمين گورها ساختند
وَ مِنَ اَلتُّرَابِ أَكْفَانٌ
و از خاك، كفنها دوختند
وَ مِنَ اَلرُّفَاتِ جِيرَانٌ
و از استخوانهاى پوسيده، همسايگان قرار دادند
فَهُمْ جِيرَةٌ لاَ يُجِيبُونَ دَاعِياً
آرى، آنان همسايگانى هستند كه به ميهمانى يكديگر نروند
وَ لاَ يَمْنَعُونَ ضَيْماً
و از ستمى جلوگيرى نكنند
وَ لاَ يُبَالُونَ مَنْدَبَةً
و نوحه‌سرايى و سوگوارى را اهميّت ندهند
إِنْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا
اگر باران نعمت ببارد شادان نگردند
وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ يَقْنَطُوا
و اگر خشكسالى و قحطى آيد نااميد نشوند
جَمِيعٌ وَ هُمْ آحَادٌ
در كنار يكديگرند ولى تنها
وَ جِيرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ
همسايه‌اند ولى خانۀ هم را نديده و از هم جدا
مُتَدَانُونَ لاَ يَتَزَاوَرُونَ
آشنايانى كه به ديدار يكديگر نروند
وَ قَرِيبُونَ لاَ يَتَقَارَبُونَ
و نزديكانى كه نزديك هم نشوند
حُلَمَاءُ قَدْ ذَهَبَتْ أَضْغَانُهُمْ
بردبارانى كينه‌ها از ياد برده
وَ جُهَلاَءُ قَدْ مَاتَتْ أَحْقَادُهُمْ
و بى‌خبرانى كه دشمنى‌ها و رشكهاشان مرده
لاَ يُخْشَى فَجْعُهُمْ
از آزارشان نهراسند
وَ لاَ يُرْجَى دَفْعُهُمْ
و به كمكشان دل نبندند
اِسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ اَلْأَرْضِ بَطْناً
به جاى روى زمين، زير زمين را برگزيده
وَ بِالسَّعَةِ ضِيقاً
و به جاى سراى وسيع، در خانۀ تنگ و تاريك سكنىٰ كرده
وَ بِالْأَهْلِ غُرْبَةً
غربت را بر انس خانواده ترجيح داده
وَ بِالنُّورِ ظُلْمَةً
و تاريكى را بر روشنايى
فَجَاءُوهَا كَمَا فَارَقُوهَا
پا برهنه و عريان كه به دنيا آمده بودند همچنان آن را ترك كردند
حُفَاةً عُرَاةً
قَدْ ظَعَنُوا عَنْهَا بِأَعْمَالِهِمْ إِلَى اَلْحَيَاةِ اَلدَّائِمَةِ وَ اَلدَّارِ اَلْبَاقِيَةِ
با كردارشان به سوى زندگى هميشگى و سراى جاودانه كوچيدند
كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى كَمٰا بَدَأْنٰا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنٰا إِنّٰا كُنّٰا فٰاعِلِينَ
چنانكه خداى سبحان فرمايد: «همان گونه كه در آغاز آفريديم باز مى‌گردانيم. اين وعدۀ ماست و بى‌ترديد به آنچه گفته‌ايم عمل كنيم

ترجمه خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه