خطبه 194 نهج البلاغه
۱۱ فروردین ۱۳۹۹و من خطبة له (علیه السلام) يصف فيها المنافقين:
(از شرح خوئى بر مى آيد كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شده).
نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ [لِحَبْلِهِ] بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً. وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ، وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ [عَلَيْهِ] إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا، حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ.
1. مشكلات رسالت:
خدا را بر توفيقى كه بر اطاعتش داده، و ما را از نافرمانى باز داشته، ستايش مى كنيم، و از او مى خواهيم كه نعمتش را كامل، و دست ما را به ريسمان محكمش متّصل گرداند.
و شهادت مى دهيم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده اوست، كه در راه رضايت حق در كام هر گونه سختى و ناراحتى فرو رفت، و جام مشكلات و ناگواريها را سر كشيد. روزگارى خويشاوندان او به دو رويى و دشمنى پرداختند، و بيگانگان در كينه توزى و دشمنى با او متّحد شدند. اعراب براى نبرد با پيامبر عنان گسيخته، و با تازيانه بر مركب ها نواخته و از هر سو گرد مى آمدند، و از دورترين سرزمين، و فراموش شده ترين نقطه ها، دشمنى خود را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود آوردند.
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ؛ قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ، يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ، وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ؛ لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ. إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا. قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً. يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ. يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ، فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُون».
2. سيماى منافقان:
اى بندگان خدا شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم، و شما را از منافقان مى ترسانم، زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند، خطاكار و به خطاكارى تشويق كننده اند، به رنگ هاى گوناگون ظاهر مى شوند، از ترفندهاى گوناگون استفاده مى كنند.
براى شكستن شما از هر پناهگاهى استفاده مى كنند، و در هر كمينگاهى به شكار شما مى نشينند، قلب هايشان بيمار، و ظاهرشان آراسته است، در پنهانى راه مى روند، و از بيراهه ها حركت مى كنند.
وصفشان دارو، و گفتارشان درمان امّا كردارشان دردى است بى درمان، بر رفاه و آسايش مردم حسد مى ورزند، و بر بلاء و گرفتارى مردم مى افزايند، و اميدواران را نا اميد مى كنند.
آنها در هر راهى كشته اى، و در هر دلى راهى، و بر هر اندوهى اشكها مى ريزند، مدح و ستايش را به يكديگر قرض مى دهند، و انتظار پاداش مى كشند، اگر چيزى را بخواهند اصرار مى كنند و اگر ملامت شوند، پرده درى مى كنند، و اگر داورى كنند اسراف مى ورزند.
آنها برابر هر حقّى باطلى، و برابر هر دليلى شبهه اى، و براى هر زنده اى قاتلى، و براى هر درى كليدى، و براى هر شبى چراغى تهيّه كرده اند.
با اظهار يأس مى خواهند به مطامع خويش برسند، و بازار خود را گرم سازند، و كالاى خود را بفروشند، سخن مى گويند اما به اشتباه و ترديد مى اندازند، وصف مى كنند امّا فريب مى دهند.
در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مى كشانند، آنها ياوران شيطان و زبانه هاى آتش جهنّم مى باشند: «آنان پيروان شيطانند، و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند».